نگرانم
من که بیخود شدم از خود
نه خودم، نه آنم از خود
تو برون ز حد حسنی
نگرانم نگرانم از خود ...
حمیدرضا حاجی نیا
من که بیخود شدم از خود
نه خودم، نه آنم از خود
تو برون ز حد حسنی
نگرانم نگرانم از خود ...
حمیدرضا حاجی نیا
یا مهدی جان ! تو که از درد همه با خبری
دلا پر شدن ز غم میگن که تو دل می بری
گلِ نابِ حیدری مهدی صاحب الزمان !
بگو پس تو کی میآیی دلِ ما رو ببری ...
حمیدرضا حاجی نیا
شعر عاصی شده از دست من انگار !
آنقدر که از دلش نام " تو " را آوردم ...
ای که شرح چشم تو
صد من بیشتر از مثنوی ست
یک نگاه تو مرا
صاحب صد دیوان کند ...
بعد من کمتر بخوابم سر بزن !
راستی بعد تو خوابم می برد ... ؟ !
سردم از عشق !
بس که سوزاند مرا ...
حمیدرضا حاجی نیا
فارغ التحصیل دانشگاه چشمت کی شوم ؟ !
ای فدای مدرک PhD ی چشمان تو ...
حمیدرضا حاجی نیا
ای آنکه همه
جمعه تو را منتظرند
ای صاحب جمعه
این جمعه بیا ...
حمیدرضا حاجی نیا